محییالدین ابنعربی، عارف، شاعر و فیلسوف مسلمان اندلسی بود که در اندیشه اسلامی تأثیر زیادی بر جای گذاشته و ملقب به پدر عرفان نظری است. ابنعربی نظریه مشهور خود موسوم به «وحدت وجود» را در دایره موضوعات مرتبط با تفسیر، فقه، کلام و عرفان تبیین کرده و در این مسیر از زبان و اصطلاحات علوم مذکور بهره برده است. مسئله مهم در رویکرد ابنعربی توجه به مفاهیمی مانند شناخت، علم، عقل، آگاهی، کشف و شهود یا وجود، ذوق و برداشت او از دو گونه شناخت یا آگاهی عقلی و شناخت کشفی-شهودی است. ابنعربی، بیآنکه شناخت عقلی و نظری را منکر شود یا آن را نامعتبر شمارد، در واپسین مرحله به اصالت آن باور ندارد و اصالت شناخت و آگاهی را به کشف و شهود منحصر میکند. از سوی دیگر او خوانندگان را از انکار مسائل فلسفی یا بیدینخواندن فیلسوفان بازمیدارد و میگوید که همه دانش یک فیلسوف باطل و بیهوده نیست. به نظر او اگر ما حقیقت آن را شناختیم، شایسته است که سخن فیلسوف را در آن مسئله معین بپذیریم و آن را حق بدانیم و این سخن که فیلسوف دین ندارد، دلیل بر آن نیست که هر آنچه نزد اوست، باطل است. از سوی دیگر، ابنعربی آگاهیها را از نظر شیوههای شناخت و محتوای آنها، به سه دسته تقسیم میکند: دانش یا آگاهی عقل، یعنی هرگونه آگاهی که یا ضرورتا یا در پی نظر و دلیل و از راه اندیشیدن، دست میدهد، اینچنین آگاهیای میتواند درست یا نادرست باشد؛ دانش احوال که جز به «ذوق» راهی به آن نیست و با عقل نمیتوان آن را تعریف کرد یا برای شناخت آن دلیلی آورد، مانند آگاهی از شیرینی عسل و تلخی صبر و مانند اینها و محال است که کسی به اینگونه آگاهیها دست یابد؛ مگر آنکه متصف به آنها شده و آنها را چشیده باشد؛ دانش اسرار، یعنی آنگونه دانش یا آگاهی که فراسوی مرز عقل است که از راه دمیدن روحالقدس در دل و ذهن انسان، دست میدهد و ویژه اولیا است. صاحب علم اسرار همه دانشها را داراست و در آنها مستغرق میشود؛ درحالیکه دارنده علوم دیگر چنین نیست. از نظر او هیچ علمی ارجمندتر و شریفتر از این دانش دربرگیرنده همه معلومات نیست. این علم اسرار همان است که ابنعربی آن را با تعبیر دیگری «علم الهی» مینامد و میگوید: «علم الهی اصل همه علمهاست و همه علوم به آن بازمیگردد». از سوی دیگر، ابنعربی پس از تقسیم دانشها به چهار طبقه: علم الهی، طبیعی، ریاضی و منطقی که دارنده آنها را «حکیم» مینامد، بر این نکته تأکید میکند که جز این چهار مرتبه علمی یافت نمیشود و راه تحقیق آنها یا اندیشه است یا «وهب» که همانا «فیض الهی» است. او البته زبان و اصطلاحات مذکور را به ساختار مدنظر خود یعنی نظام نمادها تبدیل میکند تا قادر به بیان فلسفه عرفانی خود باشد. اگر مشکلات این زبان در مسیر ادراک آدمی را در نظر بگیریم، تردیدی نیست که این مشکلات در اثنای شرح و تفسیر به صورت جدیتری مطرح میشوند؛ زیرا ذات عرفان ایجاب میکند این مکتب با انتقال اندیشهای صعب به نظام نمادها پیچیدهتر شود؛ بنابراین انفکاک این اندیشه از فضای زبانی و نمادین با شرط محفوظماندن ذات اصلی آن و صورتبندیاش در زبان اصطلاحی تقریبا غیرممکن است؛ زیرا ظرف و مظروف در زبان ابنعربی برخلاف زبان استعاری و بسیط، ممزوج و یکپارچه میشوند. یکی از آثار معروف ابنعربی کتاب «فتوحات مکیه» است که فلسفه و نگاه این عارف در آن با تمام جزئیات تشریح شده است. طاهر اولوچ محقق و پژوهشگر ترک در کتاب «آیینه، حرف، نور در مکتب ابنعربی»، «فتوحات مکیه» را بهعنوان منبع اصلی قرار داده و مضامین مختلف آن را شرح داده است. این کتاب بهتازگی با ترجمه داود وفایی از سوی نشر مرکز منتشر و راهی بازار نشر شده است. هدف کتاب حاضر تبیین و تفسیر ظرف و مظروف یادشده است بیآنکه یکی از آنها به نام دیگری نادیده گرفته شود. «فتوحات مکیه» کتاب پرحجمی است که ابنعربی فلسفه خود را در آن مطرح میکند. سه نماد مورد اشاره، آیینه، حرف و نور در فتوحات بارها و به صورت گسترده مورد استفاده قرار گرفته است. ترجمه کتاب پیشرو از زبان ترکی استانبولی به فارسی انجام شده است. ابنعربی نظریه وحدت وجود را در قالب تفسیر، فقه، کلام و عرفان تبیین و تدوین کرده و طاهر اولوچ به وجوه این نظریه پرداخته است. ابنعربی در کار خود از زبان و اصطلاحات علمی بهره برده و این عناصر را به ساختار مدنظرش یعنی نظام نمادها تبدیل کرده است. بهاینترتیب موفق شده فلسفه عرفانی خود را برای مخاطب «فتوحات» تشریح کند. اولوچ در اینکتاب به موازات تبیین فلسفه ابنعربی روی سه نماد مورد تأکید او تمرکز دارد؛ آیینه، حرف و نور که هیچکدام نه تمثیلاند نه استعاره تمثیلی بلکه نماد هستند. دلیل نامگذاری کتاب هم پیوند محکم اندیشه و زبان در فلسفه ابنعربی است. کتاب، سه بخش اصلی دارد که به ترتیب عبارتاند از «نماد آیینه»، «نماد حرف» و «نماد نور»؛ اما پیش از شروع این بخشها، مقدمه و مدخل کتاب آمده که مدخل خود شامل هفت بخش است. این هفت بخش هم به ترتیب عبارتاند از: چارچوب مفهومی عرفان، چارچوب مفهومی نماد، نمادگرایی دینی، شخصیت عرفانی ابنعربی، راهبرد زبانی ابنعربی، رابطه فلسفه و عرفان، فلسفه هستی ابنعربی. در بخش اول کتاب، نویسنده «چارچوب مفهومی نماد آیینه» و «نماد آیینه در فلسفه ابنعربی» را تشریح کرده است. در بخش دوم هم «چارچوب مفهومی نماد حرف»، «نماد حرف در فلسفه ابنعربی» و «شکل حروف و معادل وجودی آنها» را برای مخاطب توضیح داده است. در سومین بخش هم دو مبحث کلی «چارچوب مفهومی نماد نور» و «نماد نور در فلسفه ابنعربی» مورد بحث قرار گرفتهاند. بهاینترتیب مباحث رابطه خدا و جهان، انسان کامل، افعال انسان، برزخ، خیال، عماء و قلب در بخش اول و موضوعات حروف آوایی، فلسفه هستی، صفات حروف و معادل وجودی آنها، آفرینش و کلام، حروف الفبا، مراتب وجود و شکل حروف و معادل وجودی آنها در بخش دوم و رابطه خدا و عالم، نظریه صدور، جایگاه ممکنات، فلسفه علم، روح و نفس هم در سومین بخش کتاب بررسی شدهاند.
نظرات